پیچیده اما ساده مثل بارون

ساخت وبلاگ
به نام خداشروع روز کاری در کشور با افزایش عجیب وهیجانی ارز تا بالای ۶۳ هزار تومان و سکه طلا تا بالای ۴۰ هزارتومان حکایت داشت وآن هم شایعات عجیب وغریب احتمال وقوع جنگ وامثالهم- خانم مالی و دخترش بنا بود بیایند سری بزنند و چون همسرم نبود به عمران گفتم بیاید وبعد از ساعاتی زنگ زد که برادر همسرش صبح ناگهانی سکته کرده و بیمارستان رفته وحالش مساعد نیست و ممکن است برگردند ونمی آید وساعتی بعد فیروزه اطلاع داد عمویش فوت کرده؛ متاثر شدم وبه خانواده شان تسلیت گفتم وتلفنی به حسن هم تسلیت گفتم و اینها هم برگشتند برای مراسم- عمران هم درگیر سیم کارتی است که ترابرد کرده وفعال نمی شود و کارهای تکمیلی انجام شد و گفتند احتمالا تا سه روز دیگر فعال میشود- احوال پرس ملکوتی شدم که شهرستان بود وبعد هم سری مغازه اش زدم و نصیر بود و کارت کشیدم برای امتیازات آنها که بچه ها در آن متوقف و عقب افتاده اند از طلایی- خواستم ماشین را برای تعمیر آیینه ها ببرم که استاد کاری که میشناختم نبود وبه بعد موکول کردم اما تنظیمات باد ماشین انجام شد که سروصدا میکرد وتنظیم نبود- سری به ناصری هم زدم و کالایی که یکی از منسوبینم میخواست برایش خریدم؛ خوشحال شد واز خوشحالی اش خرسندم؛ در مورد یکی از آشنایانش هم مشورتی حقوقی کرد که در مرحله آخر طرف یادش افتاده مشورت کند ؛ اعتراضی به پذیرش اعسار شخصی داشت ولایحه مفیدی هم برای اعتراض به رای دادگاه نوشته اند اما موضوع این است بعید است سیاست دادگاه های تجدید نظر رد اعسار باشد- احوال پرس ایمان شدم که بیماری اش تشدید شده وتوصیه کردم حتما درمان را جدی بگیرد وهمین تاکید را هم به یکی از منسوبینم مکررا کرده ام وامروز هم تلفنی در مورد او با دکتر سعید مشورت کردم واو هم انتقاد داشت که توجه ن پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 13 تاريخ : يکشنبه 19 فروردين 1403 ساعت: 7:30

به نام خدامحسن امروز قرار بود بخشی از بدهی اش را بدهد؛ امین گفت در توانش نبوده وطلب داشته وطلبش را وصول نکرده فعلا- بهنام همسایه مان برای وقت دکتر یادآوری کرد که برایش از دکتر بیات وقت گرفتم اگر فرصت کند فردا برود- یکی از منسوبین عزیزم هم اطلاع داد شکر خدا رفته آزمایشات تجویزی را انجام داده؛ آمین هم مجددا رفت برای ویزیت دکتر وتجویز به انجام آزمایشات داده است- امتیازات کارت همسرم شکر خدا برگشت به طلایی وببینم بچه ها هم چه میشوند؟ دوستان دیگر وبستگان هم که مقداری پول قرض دادم باید کمی کار کنند چون امتیاز های موجودی تقریبا تکمیل شده- امید آمد واز برنامه هایش برای ازدواج گفت وخواستار آن شد من هم دختر را ببینم؛ الکی الکی یعنی میخواهم پدر شوهرشوم؟!!!! موکول به تمهیداتی کردم- تولد زن عمو را تبریک گفتم و به خانواده هم اطلاع دادم- حسن تماس وپیگیر کارهای هم بندی اش بود؛ گفتم خودش وکیل حاذقی دارد وخوب هم دنبال میکند ودر مرحله ماده ۴۷۷ است ان شاالله مشکلش حل میشود- ابوالفضل رفته بود بالاخره برای اخذ گواهینامه ماشین وکار خوبی کرد؛ همان جایی که من گواهینامه گرفته بودم؛ امیدوارم موفق شود وبه دوستان آنجا هم سلام برساند- احوال پرس ایمان شدم که شکر خدا بهتر بود؛ آرزوی شفای عاجل دارم برایش- امینی اطلاع داد که دکتر مواساتیان که وکیل واستاد دانشگاه اهواز بود فوت کرده؛ رحمت الله علیه- ابول زنگ زد وخواسته بود مرا ببیند که نشد وخواب بودم واز روزه بیحال وعذرخواهی کردم- علیان هم احوال پرسی کرد وبرای رستوران پیگیری کرد که طرف جواب نداده؛ گفتم تامل کند- آخر شب پیام ها در فضای مجازی خبر از احتمال واکنش ایران به حمله اسراییل وشروع جنگ میداد تا سحر؛ تا دید بالاخره چه میشود؟. پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 11 تاريخ : يکشنبه 19 فروردين 1403 ساعت: 7:30

به نام خداامروز کمی ضعف روزه بر من غالب شد وآن هم بنظرم ناشی از این بود سحر دیر متوجه اوقات شرعی شدم وبعد هم یکی دو لقمه نان خوردم البته عصر قند خونم را گرفتم خوب بود تقریبا- افطار میخواستم بچه ها را ببرم چنجه باشی آرمان وامید نیامدند برایشان غذا گرفتم و امین آمد؛ خوب بود واز برنامه هایش گفت- محسن تماس گرفت و از ناهماهنگی در برنامه هایش گفت وبا مقداری جابجایی زمان توافق کردیم برای پرداخت هایش؛ امیدوارم زودتر این حساب وکتاب ها ختم شود واسترس های آن که ناشی از خُلف وعده های اوست- احوال پرس خواهرها شدم ومادرم وشنیدم زن برادرم هم بازنشست شده وبرای آینده امید مشورت شد- خسرو تماس گرفتم حالش مساعد نبود کمی درد داشت وبیمار وآخرشب اطلاع داد پرونده هایش را چک کنم که حکم شورای حل اختلاف به اجرای احکام رفته است ونگران خلف وعده هایش بود- برای یاسی قهوه عمانی را که قول داده بودم توسط امین فرستادم واحوال پرسی وتبریک عید گفتم- یاسان برای انتقال پول قرض گرفته شده مشکل داشت بالاخره اطلاع داد پلیس فتا در استان دیگری حساب او را مسدود کرده وخودش هم نمیدانست چرا؟ دیر هم به من گفت وباید شنبه دنبال کند که موضوع چیست؟- با اشفعی برای خرید مشورت وپیگیری کردم وتشکر از لطف او کردم- بهنام نزد دکتر بیات رفت وراضی بود از معاینات ونظر او و باید سه ماه دیگر هم برود- قرار بود که یکی از دوستان را ببینم که احتمالا به فردا موکول شد- مازیار را هم قرار بود ببینم که نشد ونگران عدم اطلاع او شدم وگفت کمردرد شدید دارد و فردا هم بر میگردد واحتمالا بعد از عید فطر میشود- ابول هم اطلاع داد کارت بلو او آمده وفعال کرده- نظر مشورتی برای عدم وجاهت تعلیق سردفتر در فرض عدم صدور کیفرخواست در فضای مجازی دیدم برای حاذقی فرستادم اگر پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 12 تاريخ : يکشنبه 19 فروردين 1403 ساعت: 7:30